Illusion of Transparency

۱۷ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

آهنگ رو از یه کانال تافل در تلگرام برداشتم.
پ.ن: آهنگ این طوری معرفی کنید :دی

احساس میکنم واسه هیچ دنیایی و نقشی اندازه نیستم.... یعنی حداقل برای این گروه های دور و برم هستم ولی فیت نیستم... سر و تهم میزنه بیرون ... برای خواهر بودن...برای دختر بودن...برای دوست بودن... برای همکار بودن... برای هم اتاقی بودن... برای هم دانشگاهی بودن...برای هر رابطه ای...حتی بلاگر بودن!!!!!!!!

پ.ن: با عید خود و تعطیلاتش چه می کنید؟ 20 نمره!

بعضی از آدما رو که میبینیم تو اون نقطه ای که من میخوام باشم هستن و خب احساس سطحی بودن میکنم به این واسطه که توانایی هایی رو در خودم یمبینم و به نظرم ته تهش مقصر بال وپر ندادن بهشون خودمم... درسته که یه سری شرایط محیطی نبوده و دشوار بوده ولی باید تلاش بیشتر میکردم و بیشتر تلاش بکنم...

پ.ن0: یه سری نوت دارم که باید بنویسمشون ولی همون کم تلاشی مانعه...

پ.ن1: فک کنم گفته بودم که مشاورم داره میره آلمان... به هر حال رفتن و در دقایق آخر به من گفت یه کسی منتور طور پیدا کن و من هنوز بی نصیبم ازین .... مث این گروه درمانی های خارجی که هر کس یه پارتنر داره... میشه یعنی؟!

پ.ن2: با اون حجم بالای کار فیزیکی در کافه بنده1.5 کیلو اضافه وزن داشتم حتی...

واقعیتش اینه که ایمان آوردم به فراموش کاری انسان و البته خودم در نتیجه مینویسم که در ۹۴ چه گذشت ، به چی رسیدم ، و به همین منوال دیگه!

94 واسه من خوب شروع شد. اولین سفر واقعی عمرم رو تقریبا رفتم . (منظورم از واقعی اینه که صرف هدف سفر کردن بود نه فامیل ، کار ، درس و...) سفر به شیراز. از ماه ها قبلش برنامه ریزی کرده بودیم مادی و معنوی برا ی6 روز ناقابل . هر چند مثل همه چیزای دیگه پرفکت نبود ولی خوب و اید بهتر از خوب بود. سفری که حافظیه داشت، سعدیه داشت ( خواهر عزیز من ورداشتبه بود علاوه بر دیوان حافظ ،کلیات سعدی رو هم با خودش آورده بود :دی) ویژگی بعدی شروع 94  فرار از مراسم عید دیدنی که برای من همون عذاب مجسمه رو به همراه داشت :) بعدش ازدواج آخرین هم کلاسی دبیرستانیم و البته برادرزادم که از من کوچیکتر بود . تجربه دعوت به مصاحبه هم برای اولین بار در همین 94 به وقوع پیوست اگه دقیق به خاطر بیارم که اواخر تعطیلات فرروردین با من تماس گرفتن: یکیش شرکتی نفتی بود و اون یکی یه شرکت الکترونیکی که به من  گفت بیا و به عنوان کار آموز زبان پرل رو یاد بگیر، الان فک میکنم کاش پیشنهادش رو قبول می کردم از جایی که بعدن رفتمبهتر بود! مصاحبه شگف انگیز بعدی با یه شرکت مخابراتی چینی به زبون انگلیسی بود( همچین آدم خفنیم من) که البته اونا هم مثل همه ازین که احمال داشت ارشد بیام و کارم بشه پاره وقت گریزان بودند در نتیجه به تفاهم نرسیدیم! بعد به مدت یه هفته رفتم یه شرکت پیمانکار همرا اول که اونا هم برگشتن گفتن نمیتونیم هزینه کنیم و آموزش بدیم بعدش پاشی بری پی درست! وبه همین منوال تا تقریبا خرداد  یه شرکت امنیتی که فکر می کردم تحقیقاتی تره رو رفتم که اونم تو زرد از آب در آومد. در طی این پروسه سعی کردم از بقیه کمک بگیرم ... بابای دوستم تا سال بالایی که از فلان کارگاه میشناختمش ولی مثل همیشه به این نتیجه رسیدم که تهش خودمم که باید برای خودم کاری بکنم!( البته با پادر میونی م برای کافه کمی نقض شد،کمی چون هنوز معلوم نیس بزارن بمونم)

در این حین نتایج ارشد هم اومد و من یه درگیری کوچکی با مامان داشتم که بزار من بزنم شبانه رو چون تهش که من  از ایران میرم و این پول رو باید یهویی بدیم و این حرفا و مادر گران قدر هم زیر بار نرفت و من زدم امیرکبیر با وجود موانعی که داشت!( هیات علمی فامیل در رشته م)

تقریبا میشه گفت سه تا آدم هم به زندگیم اومدن حالا خواسته یا ناخواسته!( یکیشون که مربوط به گذشته بود، اون یکی اشتباهی محض تا دسی بگیرم و همیشه به نفسم حق ندم، و اون یکی هم همراه با درس جوگیر نشو، اومد و رفت)

تابستون سختی داشتم برای مدتی که هر روز مجبور بودم برم کرج و برگردم مخصوصا ماه رمضون علاوه بر عدم هماهنگی شرایط محیطی!!!!

از کارای مفید تابستونم کلاس منطق دانشکده فنی بود کلاس خوب و اشتیاق برانگیزی که البته بهتر می شد ادامه پیدا کنه...

شهریور ارشد و شروعی جدید بود . شروعی سفید...

کسانی که شما را دوست دارند حتی اگر هزار دلیل برای رفتن داشته
باشند ترکتان نخواهند کرد،
آنها یک دلیل برای ماندن خواهند یافت ...

- بهومیل هرابال


[Forwarded from "رســــــــانه سیـــــــاسیـــــون"]
✍اصلاح طلب ها چه گفته اند؟چه می خواهند؟دنبال اصلاح چه چیزهایی هستند؟ و....
✍آیا منظور از اصلاح طلبی تغییرات اساسی در نظام به عنوان انقلاب مخملی است؟
✍چرا اغلب فتنه گران در این سالها در جمع اصلاح طلب ها بوده اند؟
✍چرا عموم افرادی که به غرب و شبکه های ماهواره ای پیوستند نوعا از اصلاح طلب بودند؟
✍چرا صهیونیست ها از اصلاح طلبان حمایت می کنند؟
✍چرا غرب از اصلاح طلبان حمایت می کند؟
 چرا هیچ اصلاح طلبی شهید راه حجاب و امر به معروف و نهی از منکر نمی شود؟
چرا هیچ اصلاح طلبی شهید مدافع حرم نمی شود؟
چرا هیچ اصلاح طلبی حاضر به مدافع حرم شدن نیست؟
چرا هیچ اصلاح طلبی شهید راه ولایت نمی شود؟
چرا اصلاح طلبان از کار فرهنگی و از هیات های مذهبی فراری هستند و هیچ حمایتی از هیات های مذهبی ندارند؟
و هزار چرای دیگر...
⚫️⚫️گوشه ای از ۴۰۰۰ هزار توهین دولتمردان اصلاحات به مقدسات و ایجاد شبهه  در دین:

🔹محمد خاتمی:احکام قرآن متناسب با زندگی قبیله ای است، قرآن کریم برای ما قابل استناد نیست!؟
کیهان ۱۲/۶/۷۸

🔹عبدالکریم سروش:ولایت پیامبر بعد از فوتش به کسی منتقل نشده است.
روزنامه صبح امروز ۱۶/۶/۷۸

🔹ابراهیم اصغر زاده:حتی علیه خدا هم میتوان تظاهرات کرد.
آفتاب امروز ۲/۶/۷۸

🔹محمد کاظم محمدی اصفهانی:به خود خدا هم میتوان اعتراض کرد، و اورا فتنه گر نامید.
روزنامه ایران ۲۴/۴/۷۹
🔸محسن کدیور:معصومین (ع) فقط در کلیات و اصول اسوه اند.
ماهنامه کیان بهمن ۷۷

🔸محسن کدیور:امروز خدا در جامعه هیچ کاره است.
نشریه پژوهش های قرآنی سال ۷۹

🔸آقا جری:در حکومت های دینی، نه تنها دین افیون توده هاست که افیون حکومت ها نیز هست.۲۵/۱/۸۱

🔹رجبعلی مزروعی:حضرت علی (ع) مانند معاویه مشروعیت خود را از مردم گرفته است.
حریم ۲۳/۱۱/۷۸

🔸محمد مجتهد شبستری:فعل و قول معصوم   حجت نیست.
کیان بهمن ۷۷

🔸علیرضا علوی تبار:ما پیشرفت نمیکنم چون در جامعه ما هنوز خدا نمرده است.
یا لثارات ۴/۳/۷۹

🔹اکبر گنجی:حرکت اصلاح طلبانه ما عاقبت به جدایی دین از سیاست خواهد انجامید.
مصاحبه با شبکه آلمانی ۲۴/۱/۷۹

🔸محمد رضا خاتمی؛مبنای مشروعیت هر کاری رأی مردم است.
جمهوری اسلامی ۸/۶/۷۹

🔸بهاء الدین خرم شاهی:کافر و بی دین هم خودی است.
صبح امروز ۲/۶/۷۸

🔹عزت الله سحابی:معصومین بدون نظارت مردم در معرض انحراف هستند.
روزنامه عصر آوارگان ۱۶/۱۰/۷۸

🔸عطاالله مهاجرانی:نظریه غیرت دینی ویران کننده اندیشه و فرهنگ و تمدن است.
روزنامه آریا ۱۶/۱/۷۹

🔹سعید حجاریان:تفکر فقیهی نمیتواند فرهنگ عاشورا را بازسازی کند.
روزنامه ایران ۳۱/۱/۷۸

🔸احمد نراقی: وحی برای انسان های بعد از زمان خود، قابل فهم نیست.
هفته نامه آبان، ۱۱/۱۰/۷۷

🔹مقصود فراستخواه:حقیقت ثابت نداریم، حتی در دست انبیاء و معصومین.
۲۲/۶/۷۷

🔸مقصود فراستخواه:هنرمند اصیل هم به نحوی به فضای آمیخته با ابتذال نیازدارد و گرنه از دل و دماغ می افتد.
۲/۸/۷۹

🔸اکبرگنجی:خمینی متعلق به موزه تاریخ است.
۲۴/۱/۷۹

🔹محمد خاتمی: اگر این حجاب مانع حضور زن شود، قطعا مضر است.
۱۶/۸/۷۹

🔹محمد خاتمی:مشکل این نیست که زنان چگونه لباس بپوشند، مشکل این است که زنان بتوانند در عرصه مختلف حضور داشته باشند.
روزنامه همبستگی ۱۶/۸/۷۹

🔸جهانبخش محبی نیا:موسیقی و رقص و سکس باید شرعی شود.
آفتاب امروز ۳/۷/۷۸

🔹عبدالکریم سروش؛ خدای جدید با خدای گذشتگان متفاوت است.
نشریه کیان

🔸عبدالکریم سروش: فرهنگ شهادت خشونت آفرین است، اگر کشته شدن آسان شد ، کشتن هم آسان میشود.
روزنامه نشاط ۱۲/۳/۷۸
آگاه باشید انتخابات حساسی پیش رو داریم آگاهانه حضور پیدا کنیم  و .......
آگاهانه انتخاب کنیم .........

با برادر خویش که اینو میفرسته واستون چه می کنید.... اخه عزیزم... دارم حرص میخورم واقعاااااااااا...

دوست ندارم یه جمله بگم و فلان  و معتقدم که باید فضای فکری یه آدم رو شناخت و تحلیل کرد ولی این یه جمله مناسب احوالمه احساس می کنم با توجه به پست قبلی :دی

نقل می کنند مارک تواین گفته است: " بیست سال بعد، بابت کارهایی که نکرده ای بیشتر افسوس می خوری تا بابت کارهایی که کرده ای. بنابراین، روحیه تسلیم پذیری را کنار بگذار، از حاشیه امنیت بیرون بیا، جستجو کن، بگرد، آرزو کن و کشف کن".
 

امروز یه دو گروه از دوستام اومدن کافه:

سری اول دوستای بودن که هم رشته هم اتاقیم بودنو من همچنان باهاشون در ارتباطن. خودشون البته میگن ما نفهمیدیم چی شد اینجایی!!

گروه دوم بچه های کتابخونه دانشجویی که البته اونها هم میگن فک نمیکردیم جنست کافه ای باشه!!! و این که برو کار مرتبط با رشته بکن و این حرف ها!

من برا خودم چند تا دلیل دارم که نرم سراغ اون که مقداریش هم از تجربه ناخوشایند دنبال کار گشتن بهمن سال قبل بود. بعد چن ماه خرداد رفتم جایی که خیر سرش در پارک علم و فناوری بود رفتم بسیار بد تر شد!!  اولین دلیل ساعات  کار مهندسیه، دومین محیط و انتظاراتشونه و سومی عدم توانایی فکری من برای تحمل این هاست ... یه مقداری میخوام که از فضای دانشگاهی دور شم...فضایی دانشگاهی که انتظارات من رو بر آورده نکرد نمیگم من بهترین دانشجو بودم ولی همین ارشد مثالش من 4 ماه بدنبال این بودم که حداقل در ارشد روی موضوع مورد علاقم کار کنم و تهش نشد... میخوام کمی فاصله بگیرم تا بتونم تصویر خودم رو از زندگیو در زندگی پیدا کنم.تازه حتی الانم بعد سه هفته (16 -17روز) از کافه برای موندنم اوکی ندادن!  به هر حال که میخام یه چی باشه که تمومش کنم! واین ساده تر بدون برنامه ریزی تر و زود بازده تره... هرچند که برای دانشجوی ارشد مهندسی برق در نگاه عرفی مناسب نباشه. من کارمند شدن رو نمی پسندم و در هر حالتی نهایتش میتونم خودم رو یه محقق ببینم و تا حالا فضایی براش پیدا نکردم. اگر هم به این فک می کنم که برم سر همینه که تا حد خوبی این مورد در خارج ازین فضا برآورده میشه. تا ببینیم خدا چی پیش رو میزاره و من چی انتخاب میکنم:)

پ.ن: یادت باشه سر اعتقاداتت وایسی...

امروز از تبریک های روز مهندس ناراحت شدم. دوس دارم بشینمو فک کنم چرا؟؟؟

دختر میز کناری کتابخانه ی مرکزی...چهره و مود توجه برانگیز...فرزانگان تهران... فیس بوک ... فلسفه...

بالاخره تونستم وبلاگش رو پیدا کنم... دوس دارم یا این آدم بیشتر آشنا شم. و البته به این نکته توجه دارم که  آدم اونی نیستن که من ازشون متصورم.