- ۹۵/۰۲/۰۱
- ۰ نظر
روز به روز بیشتر که به تجربیاتم با غریبه ها فکر میکنم میبینم میتونند آینه های خوبی باشند و واضح تر یه سری از ابعاد زندگیم رو نشون بدند.
این حس که اونها گذشته ای از من رو سراغ ندارند باعث میشه بی دغدغه تر خودم باشم. دوستان خوب و بی ریایی دارم اما وابستگی که تاییدشون دارم هر چند ناخوشاید برام مهمه چون وجهی از شخصیتم رو میبینن که بیشترش اکتساب اختیاری بوده! خانواده اما اون تصویری رو میخوان ازت میبینن و تا جایی که ممکنه و در توانشون سعی میکنن صیقلت بدن تا به دلخواهشون برسن.
امروز بخش زیادی از آزردگی م به خاطر برخورد های بود که در این مدت از خانوادش دیده بود. من تا حد بیشتری تونستم کنار بیام وسعی کردم و میکنم که نه آزارشون بدم و نه البته خودم دلخور بشم! الته این نتیجه گیری خودم ه باید ببینم نظر اونا چیه :دی
امروز بعد از این که جدا شدم از دوستم وسایلم رو از آزمایشگاه جمع کردم و رفتم کافه. وخب حضور بین یه عده آدم های نسبتا غریبه باعث شد درد هر سال این موقعم رو بهتر هضم کنم البته شایدم بزرگ شدم و دردش التیام بخشیده شده باشه!!!! بهر حال که حالم خوبه بدون این که خودم رو از جمع آدم ها بکشم کنار.
پ.ن0: به خوابم بیااااا...
پ.ن1:زمان زود تر از اون چیزی که فکر میکنم میگذره ، حواسم باشه