Illusion of Transparency


وقتی بر می گردم به مهر سال قبل احساس میکنم چه همه چی خوب بود اون مدت که خونه بودم...آرامش داشتم و میدونستم میخوام چیکار کنم هر لحظهالبته شاید نمیدونستم داربه کجا میرم کلا و یه هدف دور ایدهخ آلیستی نداشتم ولی لحظه لحظه های خوبی داشتم. وقت داشتم برای دلتنگی حتی...وقت داشتم برای خوندن...وقت داشتم برای شنیدن و شنیده شدن...در کل اوقات خوبی داشتم.

الان که دوباره تهرانم و دیگه اوضاع اون قدر خوب نیس دارم به این نتیجه می رسم یه دلیل عمده ش دور بودن از هجوم اطلاعات و روابط بود...روابط و اطلاعات هضم نشده... چیزایی که اینقدر با سرعت یهویی و بی برنامه حتی وارد روزمره زندگی میشن که تو نمیدونی باید کجا جاشون بدی و خودشون میرن هر جا خواستن میشینن!
روایت بهتر از این ماجرا اینجا گفته شده... راه حلش ولی یه خورده به نظرم سخت تر از موزیک و حافظه برای من البته هنوز پیداش نکردم و دچارم!

  • ak r@m

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.