- ۹۴/۱۰/۲۸
- ۰ نظر
زنگ زدم بهش تا بگم تو سوئیت 14 نفری تنهام... که اولین نمره ارشدم 9.5 بوده... که دوباره رفتم خونه و همون ماجراهای قدیمی ...که پروژه هام مونده...که بهم میگه فکر کن و بعد حرف بزن...که گذشته دست برداره ازم من دست بر نمیدارم ازش گویا ... که لعنتی باید بیام پیشت.
-وای خوشحال شدم شمارتو دیدم
+زنگ زدم حالتو بپرسم تو که حالی از ما نمی پرسی
- ز بی وفا من به کدوم ساز تو برقصم خب
+بیخیال خوبی؟ چه خبر؟
-خدا روشکر ، نیومدی دفاع سپ
+تاریخ جدیدشو بهم نگفت
-اره من رفتم ولی چون فرداش امتحان داشتم زود برگشتم، همون روز که میخواستی بری خونه
+آها
- آره دیگه، من هفته دیگه امتحانام تموم میشه باهات هماهنگ میکنم ببینیم همو
+آره حتما
-بشین کاراتو بکن پس، فعلا
+خدافظ
- ۹۴/۱۰/۲۸