Illusion of Transparency

چیزایی هس که میتونم به عنوان ترس هام ازشون نام ببرم. ترسای که بی خوابم میکنن منجمدم میکنن یا فقط مث سایه هستن. ترس از تاریکی، ترس از ناتوانی فکری و جسمی، ترس از دست دادن آدم ها و زندگی با خاطراتشوون و به همین منوال.

اما بزرگ ترین ترس که راه حلی براش پیدا نکردم و نمیکنم! ترس از تجاوزه تا وقتی تنها بودم این ترس فقط با خودم بود و اون قدر واقعی نبود... اما از وقتی که دو تا خواهر کوچکتر دارم ، درگیر بچه ها و مسائلشون تو فرحزاد شدم که منجر به آشنایی نسبی و باز شدن چشمام به روی واقعیت تلخ زندگی شد. ترسی دارم به اندازه بی نهایت، ترسی همراه با چه کنم. چطور مواظبشون باشم. چطور نزارم روح و جسم لطیفشون آسیبی ببینه... گاهی فک میکنم مامان اونقدر میترسه ازین چیزا که فکر میکنه حرف نزدن ازشون باع روی ندادنشون میشه... تلاش این روزای من محدود میشه به مشاوره هایی که در این مورد داشتم. ولی همچنان هر وقت خبری میشنوم مغزم پر میشه از نکنه ها و بغضی سنگین گلوم رو میگیره... ترس بدیه و واقعی. و بعد وقتی مطالب علمی میخونم مث این بد تر میشه چون به نظرم همچین حادثه هایی گریز ناپذیره... انگار وقتی میخوام برای خودم و اطرافیانم نیفته ضمنی میخام برای بقیه بیفته... این لحظه ها از دنیا نا امید میشم...فلج میشم برای ادامه زندگی...

  • ak r@m

نظرات  (۱)

تو جامعه ما چیزای ترسناک زیاده!
این یکیشه
فقط آدم باید محتاط باشه!کلاشو بچسبه باد نبره

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.