Illusion of Transparency

چند روز پیش تو فیلم های ساین نوت فول که برای تافل می بینم کلمه ای رو گفت که اولین بار بود می شنیدم و تعریفش رو بسیار دوست داشتم چون به نظرم توصیف خیلی از موقعیت های روزانه ست:

illusion of transparency 

تا اونجا که من فهمیدم این کلمه برای توصیف موقعیتی به کار میره که آدم یه حسی میکنه و فکر میکنه بقیه از این احساسش آگاهن در حالی که نیستن! خب بعد از این هی موقعیت های متفاوتی در روابط مختلف به ذهنم رسید. پیش فرض هایی که من داشتم: اون فهمیده من ناراحتم چرا این کارو کرد پس؟! اون میدونه من الان وضع روحیم خرابه ولی بازم حرف خودشو زد و هزار تا از این چیزا...

 این که چقدر از این فرض های من بر میگرده به شناختی که فک میکنم آدما از من دارن،  یا خودخواهی که منجر میشه بگم باید من رو درک کنن جای بررسی و فکر داره. این که این موقعیت های چقدر حس های منفی به من و اطرافیان وارد کرده و چه لطمه هایی به روابطم نزده.

چقدر آدم باید رو خودش کار کنه تا این جور خطاها رو کمتر کنه تا این قدر تاثیرشون تو چشم نیاد، مسئله خوبی برای بررسیه.

پ.ن0: دغدغه این روز هام نوشتنه، نوشتن انگلیسی و نوشتن آکادمیک.  همه این با منظور بهتر بیان کردن استدلال هایی که تو ذهنم روشنه ولی در کاغذ شباهتی با اصلش نداره.

پ.ن1: قسمت جدید گریز آناتومی هم اومد... 3>

پ.ن2: من همیشه فکر می کردم زندگی بازی دارم. باز به این معنا که از رو شدن هر قسمتش ابایی ندارم ولی حرف  اون روز دکتر عین تو سفر باعث شد و بیشتر به این موضوع فکر کنم و سعی کنم شفاف تر کنم این مفهوم رو. امیدوارم روند نتیجه بخش رو پیش بگیرم.

پ.ن3: از خوندن های این روزهام راضیم :)

  • ak r@m

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.